جنگ تعرفه ترامپ: تهدیدی برای اقتصاد جهانی یا فرصتی برای ارزهای دیجیتال؟
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، روز چهارشنبه در سخنرانی از کاخ سفید پیشنهاد داد که خانوادهها امسال از میزان هدایا کم کنند.
رئیسجمهور در پاسخ به سوالی درباره برنامه تعرفههای خود گفت: «یک نفر گفت: “اوه، قفسهها باز خواهند بود.” خب، شاید بچهها به جای ۳۰ عروسک، دو عروسک داشته باشند و شاید قیمت این دو عروسک چند دلار بیشتر باشد.»
اما فروشگاههای اسباببازی که آن عروسکها در آنجا فروخته میشوند، ممکن است حرفی برای گفتن داشته باشند.
اوایل این هفته، فروشگاه اسباببازی Mischief در سنت پل، مینه سوتا، به جمع فزایندهای از کسبوکارهای کوچک آمریکایی پیوست که به دلیل طرح تعرفه اضطراری ترامپ از او شکایت میکنند.
در طول ماه آوریل، موجی از دادخواستها به رهبری ۱۳ ایالت بیشتر برنامه تعرفه بلندپروازانه ترامپ را به چالش کشیدند. موفقیت یا شکست آنها بر اساس صدها سال سیاست قضایی و حقوق اساسی آمریکا است.
مبنای قانونی برای تعرفههای ترامپ
وقتی ترامپ برای اولین بار برنامه تعرفه بلندپروازانه خود را به جهان اعلام کرد، شاید تعجب کرده باشید، چرا او اجازه دارد این کار را انجام دهد؟ خب، شاید هم نداشته باشد. قدرت رئیسجمهور برای اعمال یکجانبه تعرفهها ریشه در قدرت ماده ۲ قانون اساسی ندارد. در عوض، این تفویض اختیار از سوی کنگره است.
ماده ۱ قانون اساسی ایالات متحده، کنگره را ایجاد میکند و بخش ۸ اختیار «وضع و جمعآوری مالیات، عوارض، حقوق گمرکی و مالیاتهای غیرمستقیم» را تفویض میکند. در بیشتر تاریخ ایالات متحده، این دقیقاً همان کاری بود که انجام میداد – از طریق مجموعهای از برنامههای تعرفهای با نامهای رنگارنگ مانند تعرفه نفرتانگیز سال ۱۸۲۸، تعرفه دینگلی سال ۱۸۹۷ و منتهی شدن به تعرفه بدنام اسموت-هاولی سال ۱۹۳۰.
در آن زمان، اسموت-هاولی به طور گسترده به عنوان عاملی در ویرانی رکود بزرگ تلقی میشد. در نتیجه، استفاده کنگره از تعرفهها به عنوان عاملی سیاسی و بدون مقررات تلقی شد که باعث تغییر شد.
در اوایل دهه ۱۹۳۰، فرانکلین دلانو روزولت، رئیسجمهور وقت، برای تصویب قانونی فشار آورد تا به دفتر خود اختیار مذاکره در مورد تعرفهها را بدهد. او استدلال کرد که تعرفهها اقتصاد را ویران کردهاند و او باید قدرت کاهش آنها را داشته باشد:
تجارت جهانی با سرعتی شگفتانگیز کاهش یافته است. با اندازهگیری حجم کالاها در سال ۱۹۳۳، تقریباً به ۷۰ درصد از حجم سال ۱۹۲۹ کاهش یافته است. با اندازهگیری بر حسب دلار، به ۳۵ درصد کاهش یافته است. کاهش در تجارت خارجی ایالات متحده حتی شدیدتر بوده است. صادرات ما در سال ۱۹۳۳ فقط ۵۲ درصد از حجم سال ۱۹۲۹ و ۳۲ درصد از ارزش سال ۱۹۲۹ بود […] بهبود کامل و دائمی داخلی تا حدی به احیا و تقویت تجارت بینالمللی بستگی دارد و صادرات آمریکا نمیتواند بدون افزایش متناسب در واردات به طور دائم افزایش یابد.
بدین ترتیب قانون توافقنامه تجارت متقابل سال ۱۹۳۴ (RTAA) به تصویب رسید که به رئیسجمهور قدرت تعیین نرخ تعرفهها را میداد، مشروط بر اینکه این کار به عنوان بخشی از یک توافق متقابل با طرف مقابل انجام شود. این به دفتر اجازه داد تا مستقیماً با سایر کشورها مذاکره کند و دورهای از تجارت آزاد را ترویج کرد.
با این حال، RTAA قانونی نیست که ترامپ اکنون به آن تکیه میکند. تعرفههای او یکجانبه هستند، نه متقابل، و برای تصور آن نیاز به یک قرن دیگر قانون است.
پس از RTAA، کنگره به تفویض اختیار به رئیسجمهور در طول اواسط قرن ادامه داد. قابل توجه است، این شامل قانون گسترش تجارت سال ۱۹۶۲ بود که به رئیسجمهور اجازه میداد در پاسخ به تهدیدات امنیت ملی، تعرفههای یکجانبه اعمال کند؛ قانون تجارت سال ۱۹۷۴، که به رئیسجمهور اجازه میداد در برابر رویههای تجاری ناعادلانه تلافی کند؛ و از همه مهمتر، قانون قدرتهای اقتصادی اضطراری بینالمللی سال ۱۹۷۷، معروف به IEEPA.
اکنون، IEEPA چیزی در مورد تعرفهها نمیگوید. این قانون بیشتر به عنوان قانونی شناخته میشود که روسای جمهور اخیر برای اعمال تحریم علیه کشورهای دشمن مانند روسیه از آن استفاده کردهاند. این قانون به رئیسجمهور قدرت میدهد تا با اعلام وضعیت اضطراری در پاسخ به «تهدیدهای غیرمعمول و فوقالعاده» (رئیسجمهور همچنین قدرت اعلام وضعیت اضطراری را دارد، اما این از قانون وضعیت اضطراری ملی، یک قانون متفاوت ناشی میشود) با «بررسی، تنظیم یا ممنوع کردن هرگونه معامله در ارز خارجی» پاسخ دهد.
علیرغم این کاربرد جدید، دولت ترامپ این قانون را غنیمت شمرده است زیرا بر خلاف سایر قوانین مربوط به تعرفهها، به رئیسجمهور اجازه میدهد تنها از طریق دستور اجرایی عمل کند.
ترامپ در طول دوره دوم ریاستجمهوری جوان خود، از این قانون برای اعلام تعرفههای خودسرانه بر تقریباً تمام شرکای تجاری آمریکا استفاده کرده است. ابتدا، تعرفههای ۲۵ درصدی را بر کانادا و مکزیک اعلام کرد و سپس تعرفههای بزرگ مختلفی را بر بقیه جهان اعمال کرد.
برای انجام این کار، ترامپ «وضعیت اضطراری ملی ناشی از کسری تجاری بزرگ و پایدار ناشی از عدم تقابل در روابط تجاری ما و سایر سیاستهای مضر مانند دستکاری ارزی و مالیات بر ارزش افزوده گزاف (VAT) که توسط سایر کشورها تداوم یافته است» را اعلام کرد.
این اولین بار بود که یک رئیسجمهور تلاش میکرد از این قانون به این شکل استفاده کند و بسیاری از حقوقدانان معتقدند که این کار غیرقانونی است.
مانند مگسها به عسل
تقریباً بلافاصله پس از اعلام تعرفههای ترامپ، دادخواستها شروع به سرازیر شدن کردند. گزارش شده است که بسیاری از گروههای تجاری و بازیگران بزرگ از ترس تلافی از سوی دولت، تصمیم گرفتند از روند دادرسی خارج شوند. با این حال، کالیفرنیا اولین ایالتی بود که در ۱۶ آوریل شکایت کرد و یک هفته بعد در ۲۳ آوریل دوازده ایالت دیگر نیز به آن پیوستند.
اساساً دو استدلال قانونی وجود دارد که میتوانید علیه تعرفههای ترامپ مطرح کنید: (۱) IEEPA به رئیسجمهور اجازه نمیدهد برنامه تعرفه خود را اجرا کند و (۲) غیرقانونی است که IEEPA چنین اختیارات گستردهای را به رئیسجمهور تفویض کند.
این دقیقاً همان کاری است که کالیفرنیا و کنسرسیوم ۱۲ ایالتی انجام دادند – با این استدلال که (۱) اقدامات رئیسجمهور فراتر از اختیارات قانونی او است – ultra vires – و (۲) آنها ناقض تفکیک قوا خواهند بود.
چند دلیل وجود دارد که این ممکن است درست باشد. اولاً، همانطور که ایالتها مشخص کردند، هر اقدامی تحت IEEPA باید به گونهای تنظیم شود که «با یک تهدید غیرمعمول و فوقالعاده مقابله کند» و «سطح تعرفه تقریباً جهانی ۱۰ درصدی کاملاً بیارتباط با مبنای اعلام شده وضعیت اضطراری است: بدون در نظر گرفتن رویههای تجاری هر کشور یا تهدید ادعایی برای صنایع داخلی اعمال میشود.»
ثانیاً، یک محدودیت قانونی اساسی برای اختیار کنگره برای تفویض اختیارات ماده ۱ به رئیسجمهور وجود دارد که به عنوان «دکترین عدم تفویض» شناخته میشود. در حالی که از نظر تئوری این میتواند قوی باشد، اما به طور کلی توسط دادگاه عالی چاپلوسوار گذشته تضعیف شده است. با این وجود، یک «آزمون اصل قابل فهم» وجود دارد که طبق آن چنین تفویضی تنها در صورتی مجاز است که «کنگره با قانونگذاری یک اصل قابل فهم را وضع کند که به موجب آن شخص یا نهادی که اختیار تعیین چنین نرخهایی را دارد، موظف به تبعیت از آن باشد.»
از نظر تئوری، اگر کنگره واقعاً اختیار کامل برای تعیین تعرفهها طبق میل خود را به رئیسجمهور داده بود، باید این دکترین را نقض کند. اما دادگاه عالی از زمان پرونده Panama Refining Co. v. Ryan در سال ۱۹۳۵ تاکنون هیچ اقدامی اجرایی را به این دلایل لغو نکرده است.
علیرغم عدم قطعیت قانونی اساسی، نتیجه استدلالها به طور گستردهای قوی تلقی میشود. به همین دلیل است که یک «وکیل برجسته محافظهکار» به ABC News گفت که شاکیان ممکن است در مبارزه با ترامپ پیروز شوند:
یک استدلال قوی وجود دارد مبنی بر اینکه تعرفههای اعمال شده تحت IEEPA قانونی یا مطابق قانون اساسی نیستند. طبق آن قانون خاص، تعرفهها در میان اقدامات مختلفی که یک رئیسجمهور میتواند در پاسخ به اعلام وضعیت اضطراری ملی انجام دهد، فهرست نشدهاند.
اما برخی عوامل به نفع رئیسجمهور هستند. برای مثال، دولت ممکن است بتواند این ادعاها را در دادگاه تجارت بینالمللی ایالات متحده (CIT) بشنود که صلاحیت انحصاری برای اکثر اختلافات تعرفهای را دارد.
تجدید نظر از این دادگاه در دادگاه فدرال استیناف شنیده میشود که عموماً برای ترامپ مطلوب تلقی میشود. شکایت ۱۲ ایالتی در واقع از ابتدا در این دادگاه ثبت شد، اما کالیفرنیا شکایت خود را در ناحیه شمالی کالیفرنیا ثبت کرد که در حوزه قضایی نهم کمتر تسلیم قرار دارد.
اگر ترامپ در انتقال آن اقدام به CIT موفق شود، این یک پیروزی زودهنگام برای دولت خواهد بود.
مهمتر از آن، دولت در تلاش است تا «دکترین سوال سیاسی» را مطرح کند. در اولین پرونده مهم دادگاه عالی، Marbury v. Madison سال ۱۸۰۳، دادگاه خاطرنشان کرد که «سوالاتی که ماهیت سیاسی دارند یا بر اساس قانون اساسی و قوانین به قوه مجریه ارائه میشوند، هرگز نمیتوانند در این دادگاه مطرح شوند.» از آن زمان، دادگاههای بزدل از این دکترین برای اجتناب از سوالات دشوار، به ویژه در مواردی که شامل استیضاح، سیاست خارجی و تقلب حزبی است، استفاده کردهاند.
دولت ترامپ دقیقاً همین استدلال را در پیشنهاد خود در ۲۹ آوریل برای دستور موقت اولیه و صدور رای خلاصه در پرونده دادستان کل ایالتها مطرح کرد. ترامپ استدلال میکند که «دادگاهها به طور مداوم معتقدند که اعلامیههای وضعیت اضطراری رئیسجمهور تحت NEA و کفایت انتخابهای سیاستی او برای رسیدگی به آن شرایط اضطراری تحت IEEPA قابل بررسی نیستند» و «بنابراین، هرگونه چالش در مورد واقعیت خود وضعیت اضطراری – به ویژه ادعایی مبنی بر اینکه وضعیت اضطراری به اندازه کافی “غیرمعمول” یا “فوقالعاده” نیست، از نظر شاکیان – یک سوال سیاسی غیرقابل رسیدگی است که این دادگاه فاقد صلاحیت برای رسیدگی به آن است.»
تا به امروز، هیچ حکمی نشان نمیدهد که کدام طرف احتمالاً مورد نظر دادگاهها خواهد بود. سابقه رئیسجمهور در دادگاه از نظر تاریخی ضعیف بوده است، به طوری که نرخ پیروزی او در دادگاه عالی در طول دوره اول ریاستجمهوریاش ۳۵٪ بوده است، در مقایسه با میانگین نرخ پیروزی رئیسجمهور ۶۵٫۲٪.
چشم انداز ارزهای دیجیتال
با بالغ شدن نبرد تعرفهها، چشمانداز ارزهای دیجیتال نامشخص است. این یک ویژگی خاص تعرفهها است که فقط برای کالاها اعمال میشود و نه خدمات یا محصولات دیجیتال. این امر داراییهای ارز دیجیتال – ناملموس، بدون مرز و اغلب از طریق نهادهای برونمرزی – را خارج از دسترس موانع تجاری سنتی قرار داده است.
در حالی که بازارها از سیاستهای ترامپ به لرزه درآمدهاند، بیتکوین (BTC) ماه آوریل را با ۱۴٪ افزایش به پایان رساند. اگر به ترامپ اجازه داده شود سیاست تجاری خودسرانهای را دنبال کند و به آرزوی پیتر ناوارو برای تبدیل ایالات متحده به یک کشور گوشهگیر جدید عمل کند، ممکن است این امر ثابت کند که اعتبار نهایی برای اجبار ارز دیجیتال به عنوان رسانه تجارت بینالمللی است.
برای درک بهتر مفاهیم، پیشنهاد میکنیم مقاله میم کوین را مطالعه کنید.
- Topic: تأثیر جنگ تعرفه ترامپ بر ارزهای دیجیتال
- Subheadings: مبنای قانونی برای تعرفههای ترامپ, مانند مگسها به عسل, چشم انداز ارزهای دیجیتال
- Main Keyword: جنگ تعرفه
- Selected Keywords: دونالد ترامپ, ارز دیجیتال, بیت کوین, سیاست تجاری, اقتصاد جهانی, تعرفه, قانون اساسی, IEEPA, دادگاه عالی, تجارت بینالمللی, رکود بزرگ
- Meta Description: بررسی تأثیر جنگ تعرفه ترامپ بر اقتصاد جهانی و نقش بالقوه ارزهای دیجیتال به عنوان یک جایگزین در تجارت بینالمللی.